شب سردی رو پشت سر گذاشتم. خونه باجناقم خیلی سرد بود. اما صبح به گرمی و با روی بسیار خوش با ما برخورد شد. هیچ چیز به اندازه روی باز و خوش، حال منو خوب نمی کنه. کلا باجناقمو خیلی دوست دارم. باورم نمیشه خواهر خانمم برام تخم مرغ آپز درست کرد با مقدار زیادی پنیر خوردم. بهترین صبحانه دنیا. ناهار رفتیم خونه پدر باجناقم. بسیار بسیار انسان دوست داشتنی. به خاطر من آبگوشت درست کرده بودند. در حد خفگی خوردم. کرج خیلی خوش گذشت. بعد ناهار راهی تهران شدیم. من عصر حدود چهار ساعتی رفتم سر کار. به خاطر این که فردا میخوام ماشینو ببرم بخوابونم. به دلیل کشف حجاب پنج بار اخطار اومده. دیگه خودم فردا قرار شد ببرم. شب یه فیلم با رئیس دیدیم و شام خوردیم. یه لوبیا پلو با مرغ درست کرده بود که نگم. واقعا دست پخت هیچکس به خوبی همسرم نیست. همسر!!! نه واقعا حق مطلب رو ادا نمی کنه. به خاطر این که از من خیلی سرتر و بالا تره.همون رئیس بهتره. بعدن یه پست مفصل در این زمینه خواهم نوشت. بگذریم. بعد از فیلم نشستم پای سیستم. اولین معامله سال 2025 رو باز کردم. آخرین معامله سال قبل که سود شد امیدوارم اینم سود بشه که یخورده امید و انگیزه بره بالاتر. سایت های کاریابی رو یخورده بررسی کردم. یدونه رزومه فرستادم. ساعت از یک گذشت. این هفته دوباره میخوام خوابو تنظیم کنم. فردا هم میرم باشگاه بعد از ده روز. از این بابت در پوست خودم نمیگنجم.